کد مطلب:330931 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:664

بخش سوم : مساجد و تعالی انسان


1 - مهد ارتباط با خدا

مسجد، محل سجده در پیشگاه با عظمت ذات باری و مكانی است برای ابراز بندگی و عرض تشكر و سپاس به درگاه پروردگار عالمیان ، به لحاظ نعمت ها و موهبت های مادی و معنوی خداوندی .

مسجد، جایگاهی است برای ادای فرایض دینی و موضعی است برای ساییدن پیشانی بر خاك ، به نشان عبودیت و بندگی در پیشگاه خالق یكتا، بنابراین ، ارزش و منزلت هر مسجد و ارج و مكانت هر عبادتگاهی در همان روح عبودیت و بندگی انسان و تسلیم وی در برابر خالق و آفریدگار خویش ‍ در كلیه اوامر و نواحی و اطاعت و انقیاد كامل از ذات اقدس الهی است كه زمینه ساز رشد و تكامل انسانی به شمار می رود.

بدون شك ، سبب قداست مساجد و معابد در ادیان آسمانی همین است و ارزش و حرمت آنان نیز در همین یك نكته خلاصه می شود؛ مطالعه و بررسی آیات قرآنی و روایات اسلامی درباره مسجد، این حقیقت را آشكار می سازد كه عمران و آبادانی معابد و مساجد، با ایمان و عقیده مردمان مؤ من و متدین ارتباط تنگاتنگ دارد، همچنانكه شرك ، كفر، الحاد و نفاق با فرهنگ مسجد، كاملا در تضاد است و خرابی ظاهری و باطنی در آن را به دنبال دارد.

رسول اكرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

المسجد بیت كل مؤ من . (276)

مسجد، خانه هر انسان با ایمان است .

همچنین در حدیث دیگر فرمود:

ان المساجد بیوت المتقین .... (277)

مسجدها، خانه های پارسایان و پروا پیشگان است .

هر كه مسجد خانه وی باشد، خداوند پایان عمر او را رفاه و آسایش قرار می دهد و او را از پل صراط به سوی بهشت می گذراند.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در حدیثی به زبان تمثیل فرمود:

ریاض الجنة المساجد. (278)

مسجدها، باغ ها و بستان های بهشتی اند.

و در سخنی دیگر در مقام بیان عظمت و اهمیت مسجد، فرمود:

كل بناء و بال علی صاحبه یوم القیامة الا المسجد . (279)

در روز رستاخیز همه بناها و ساختمان ها برای مالك و سازنده آن ، و زر و بال و دردسر خواهد بود، جز مسجد.

به عقیده برخی ، این حدیث نكته ظریف و دقیقی در بر دارد و خلاصه آن این است كه علاقه انسان به مال و منال مادی و دلبستگی او به كاخ و بناهای دنیوی احیانا او را از خدا باز می دارد و موجب فراموشی ارزش های معنوی می شود، چنین انسان غافلی ، رفته رفته از خدا دورتر می شود و هر لحظه بر ابتلاهای دنیوی و گرفتاری های مادی خود می افزاید، به خلاف مسجد كه علاقه و وابستگی به آن - از آن جا كه قصد قربت و رضای الهی است - نه تنها برای انسان ایجاد گرفتاری نمی كند و وبال نمی شود، بلكه سبب سبكباری ، راحتی و آزادی روح و روان وی نیز می شود.

ناگفته نماند كسانی كه مسجد را - چنانكه درباره ضرار مطرح بوده است - وسیله دنیا خواری و ابزاری برای هدف های پست دنیوی و نفسانی خود قرار می دهند، وضعی دیگر دارند، چرا كه آن چنان بنایی مسجد نیست ، بل دام شیطانی است و بانیان آن اهل مسجد نیستند بلكه منافق یا منافقانی هستند.

حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود:

لا تقوم الساعة حتی یتباهی الناس فی المساجد . (280)

قیامت به پا نمی شود مگر اینكه مردم در مسجدها مباهات كرده و بر یكدیگر فخر و ناز می فروشد.

صاحب نظران در تفسیر و توضیح این حدیث شریف دو احتمال می دهند:

1- اهل مسجد در آخرالزمان ، گرفتار تظاهر و فخر فروشی می شوند و از معنویت فاصله می گیرند و این عمل ، عملی ضد ارزش است .

2 - افراد بشر قبل از رسیدن قیامت ، بر اثر تزكیه نفسانی و رشد و كمال عقلانی و بالندگی فكری و ایمانی به مرحله و مقامی می رسند كه حضور در مساجد و آمد و شد مستمر به خانه های خدا و عبادت مرتب منظم در آن اماكن مقدس را از مفاخر خود می دانند و به آنها می بالند، بر خلاف اهل فساد ولاابالیان ، كه آمد و شد به مسجد را برای خود كسر شاءن می دانند و تا می توانند از آن می پرهیزند.

در حدیثی در زمینه ارج و منزلت مسجد آمده است :

تذهب الارضون كلها یوم القیمة الا المساجد فانها تنضم بعضها الی بعض . (281)

در روز رستاخیز، همه زمین ها از بین می روند، جز مساجد كه پیوسته باقی می مانند.

شاید از جمله معانی تاءویلی حدیث مزبور آن باشد كه چون بقای هر شی ء با آثار آن است و زمین اهل آن در نظام طبیعت جملگی فانی اند و از سویی كمال انسان در عبودیت خدا و معرفت پروردگار است ، پس مساجد در ارتباط با بندگی انسان با قصد تقرب و رضای خدا باقی می مانند و بس و بقیه ، یعنی هر چه دنیا و دنیایی صرف است از بین می رود و فانی می شود.

(كل شی ء هالك الا وجهه ). (282)

همه چیز جز او فانی است .

كل من علیها فان * ویبقی وجه ربك ذو الجلال و الاكرام . (283)

هر آنچه بر بستر زمین است فناپذیر و از بین رفتنی است جز وجه با جلالت و كرامت پروردگارت كه او باقی و ماندگار است .

سكوی پرش به آسمان

از بحث گذشته چنین نتیجه می شود كه حرمت و قداست مساجد و معابد با عبودیت و بندگی انسان در برابر حق تعالی معنا و مفهوم پیدا می كنند و با ارزش می شوند، به همین سبب ، در احادیث شریف نبوی و روایات اولیای معصوم علیه السلام گاه مساجد، خانه های مؤ منان و پارسایان معرفی شده (284) و دیگر گاه خانه های خداوند متعالی . (285)

راستی بیان این همه ویژگی برای مساجد چیست ؟ آیا جز آن است كه انسان مؤ من در مسجد وجهه الهی پیدا كند و با الهام و رهنمود انبیاء و فرستادگان الهی در سكوی پرش به بلندای انسانیت قرار گیرد و در نتیجه ارزش ‍ وجودی تمام عیار یابد و به مقام قرب و حب و رضوان برسد؟

نبی مكرم و رسول خاتم صلی الله علیه و آله فرموده اند:

باءحب البلاد الی الله مساجدها و ابغض البلاد، الی الله اءسواقها . (286)

محبوب ترین سرزمین ها نزد خداوند مسجدها، ناخوشایندترین آنها بازارهای آنهاست .

پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در یك حدیث نسبتا طولانی راز محبوبت مساجد را نزد خداوند چنین بیان فرموده است :

هر كس خدا را دوست می دارد باید مرا دوست بدارد و هر كه من را دوست بدارد عترت و خاندان مرا دوست بدارد، و هر كس قرآن را دوست بدارد، باید مساجد را دوست بدارد، زیرا مساجد آستان های الهی و بناهای پاكیزه ای هستند كه خداوند اذن داده كه بلند و مرتفع شوند و دارای خیر و بركت باشند؛ مساجد مكان هایی میمنتند و اهل آنها نیز مردمانی سعید و خوشبختند. مساجد و اهل آنها، هر دو آراسته به جمال و كمال معنوی و روحانی اند، آنها محافظت شده اند، چون در نمازند و خداوند در صدد بر آوردن نیازمندی های ایشان است ؛ آنان در مسجدند و خداوند به دنبال مشكل گشایی از ایشان . (287)

در این حدیث كه با زبان كنایه و تمثیل ، سخن به میان آمده نكاتی در خور توجه است .

1 - علت محبوبیت و قداست و ارج مساجد، این است كه مردم در آنها با معارف قرآن آشنا می شوند و با حضور مستمر خود سخنان عترت و خاندان نبوت را كه حافظان شریعت و پاسداران آیین اسلام و شارحان كتاب خدا هستند، را می شنوند و در نتیجه راه و رسم صحیح زندگی را می یابند و عنصری صالح به بار می آیند و به كلیه رمز خوشبختی دست می یازند و دیگران را هم به سر منزل مقصود ره می نمایند، كه معنای دوستی خدا و رسول نیز همین است .

2 - خوشبختی و موفقیت اصلی را باید در آستانهای الهی (مساجد) جستجو كرد؛ كسانی كه خوشبختی را در نافرمانی خدا و آلوده شدن به گناه و انواع فساد و تباهی می پندارند، سخت در اشتباهند و هرگز گمشده خود را نخواهند یافت .

3 - آرایش حقیقی برای انسان ، تنها به جامه نو و گران نیست ، بلكه به تقوا و آراستگی خلقی و رفتاری است ؛ به عبارت دیگر، زینت و آراستگی حقیقی و با ارزش ، تنها در پرتو بندگی خدا و عبودیت و نیایش در مساجد میسر است .

4 - انسانی كه از پروردگار خویش گسسته است ، موجودی بی پشتوانه و بی پناه است ، لكن مساجد به سبب انتسابشان به خدا، پناهگاهی مطمئن و پشتوانه ای محكم برای مردم مؤ من و متدین محسوب می شوند.

آن حضرت صلی الله علیه و آله درباره همین معنای ژرف و پر ارزش ، در روایتی دیگر چنین فرموده اند:

المساجد سوق من اسواق الآخرة قراها المغفرة و تحفتها الجنة . (288)

مساجد بازاری از بازارهای آخرتند، ماده پذیرایی و مهمان نوازی در آنها بخشش و آمرزش الهی است و تحفه و هدیه تقدیمی در آنها بهشت است .

این حقیقت را كه مسجد جای كسب معالی اخلاق و محل تحصیل ثواب و كلاسی برای آموزش درس های انسانیت و میدانی برای پروراندن روح و روان آدمی است ، از تقابلی كه میان بازار و مسجد در برخی احادیث وجود دارد می توان استفاده كرد، زیرا مسجد در میان آن همه مكان ها و سرزمین ها نزد خداوند دوست داشتنی ترین و محبوب ترین به شمار می رود، همچنانكه بازارها مبغوض ترین هستند.

حال باید دید كه چرا مساجد محبوب ترین و بازارها مبغوض ترین هستند؟

آیا جز این است كه بازارها - غالبانه كلا و همیشه - محل تحصیل مال و منالند و افراد بشر در آنجا فقط به جمع پول و ثروت بیشتر می اندیشند و حرص می ورزند و با یكدیگر به رقابت بر می خیزند و احیانا و دور از رحم و مروت به جان هم می افتند و چنین امری ، خواه نا خواه ، آنان را از كمالات معنوی باز می دارد و دنباله رو هوا و هوسشان می سازد و سرانجام فرصت های طلایی را در تحصیل كمالات روحی از بین می برد.

از سوی دیگر، شكی نیست كه اگر انسان مؤ من در بازار و مغازه خود با توكل به خدا و در چارچوب امر و نهی الهی به دنبال روزی حلال و در پی تجارت و كسب شرعی باشد، حبیب خداست و مغازه و تجارتخانه اش نیز حكم عبادتگاه را دارد، بنابراین روایات وارد شده در مذمت بازار هرگز ناظر به چنین مواردی نیست و اصولا باید لحن احادیث و آهنگ روایات و زبان قرآن و سنت را نیك فهمید و موارد را بدرستی تشخیص داد.

و اما مساجد، به طور كلی میدان كسب فضایل و ارزش های والا و معنوی اند و انسانی كه ساعاتی از عمر خود را در آن می گذارند به كمالاتی دست پیدا می كند و یا باید دست پیدا كند كه هستی را بر وی معنی دار تر، و وجود او را با ارزش تر و پایدارتر می گرداند، زیرا مال و منال دنیوی زوال ناپذیر و فانی اند و اگر هم موقتا بمانند، از آن دیگران است ، در حالی كه فضایل و كمالات جزو جدایی ناپذیر وجود انسان است و باقی به بقای اویند، البته منافاتی ندارد كه گاهی همین مسجد به صورت مسجد ضرار و وسیله ای برای رسیدن به مطامع مادی دنیوی در آید كه در حقیقت چنین مكانی برای مسجد نیست ، بلكه دامی شیطانی و كمینگاهی ابلیسی است و انسان را به مراتب بیش از بازار گرفتار و نگون بخت می كند.

بنابراین ، جمله های المساجد انوار الله (289) و نظایر آن بیانگر جنبه روحانی و معنوی مساجد واقعی اند.



اهل مسجد

آنچه ذكر شد، نكاتی بود عمدتا درباره مسجد و ارزش آن ، مطالبی بود راجع به حرمت و قداست مسجد و بقای آثار آن و اشاره ای بود به سند جاودانگی عبادت برگزار شده در محیط مسجد، چنانكه در ضمن نقل برخی اخبار یاد آورد شدیم ، بیانات در آن گونه روایات ، تمثیلی است ، از قبیل تشبیه معقول به محسوس كه به قصد مجسم ساختن جنبه های معنوی و روحانی مسجد عنوان شده اند؛ این نوع تعبیرات كنایی و جمله های تمثیلی ، در مجاورت و گفتگوهای عادی مردم هر كشور و در عرف و عادت هر قوم ، و زبان و لغت هر ملتی متعارف و شناخته است .

آیا یك سنگ نفیس و گرانقدر با یك در با ارزش و آیا طلا و نقره در تمثیلات عادی ما، مورد مقایسه و سنجش قرار نمی گیرد و گاهی امور معنوی به آنها تشبیه نمی شوند تازه ، آن همه تعبیرات كه در احادیث مزبور آمده درباره بنا و ساختمان مسجد وارد است ؛ اما راجع به اهل مسجد و افرادی مسجدی ، نكته باریك تر و مهم تر است .

حضور در مساجد و ادای فرایض دینی و نمازهای پنجگانه در آن جا، به قدری بزرگ و با ارزش است كه در مقام بیان عظمت آن ، باز در قالب مثال و تمثیل فرموده اند:

ما من یوم الا ینادی فی المقابر: من تغبطون ؟ فیقولون اهل المساجد، یصلون و لانقدر و یصومون و لانقدر . (290)

فرشته ای هر روز در میان قبرها ندا سر می دهند و می پرسند: شما اهل گورستان كه دستتان از دنیا كوتاه شده است ، به حال چه كسانی غبطه می خورید و وضع كدام گروه را آرزو دارید؟ آنان در پاسخ گویند: به حال مسجدیان غبطه می خوریم و وضع ایشان را آرزومندیم كه نماز می خوانند و ما نمی توانیم ، و روزه می گیرند و ما نمی توانیم و به كلی دستمان كوتاه شده است .

آری ، اهل مساجد و پویندگان راستین راه مستقیم توحید، چنان مقام ارجمندی دارند كه مردم در آخرت به حال ایشان غبطه می خورند و داشتن وضع ایشان را آرزو می كنند، زیرا با چشم بصیرتی كه پیدا كرده اند با از میان رفتن حجاب و مانع مادی ، آثار و عبادت و بندگی و خلوص و پاكی را عیان می بینند و حسرت می خورند كه چرا كه در دنیا، بیش از آنچه انجام دادند، سعی و كوشش نكردند و از آن اعمال با ارزش بهره كافی نبردند و توشه افزونتر نیندوختند.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و اوصیای معصوم علیه السلام برای تشویق و ترغیب مردم به آن همه ثواب و كمال در سخنان و رهنمودهای خود از هر شیوه معقول بهره جسته اند.

روزی رسول گرامی صلی الله علیه و آله ، از جبرئیل علیه السلام سؤ ال فرمودند:

كدام بقعه و مكان ، بهترین است ؟.

جبرئیل پاسخ داد:

مساجد بهترین بقعه ها و اماكن است .

بعد رسول الله صلی الله علیه و آله پرسیدند:

در میان مسجدیان چه كسانی دوست داشتنی تر و بهتر هستند؟.

جبرئیل گفت :

آنان كه زودتر از همه وارد مسجد می شوند و دیرتر از همه بیرون می روند. (291)

بنای مسجد

اولیای دین ، برای آنكه مؤ منان و مردمان متدین ، تقویت روحی و روانی شوند و رنج و كار و كار و زحمت را در این زمینه ها بر خود هموار كنند، و عده های راست و نویدهای مسرت بخش مطرح ساخته اند از جمله :

من بنی الله مسجدا و لو كمفحص قطاة بنی الله له بیتا فی الجنة . (292)

هر كس برای رضای خدا و تقرب به او مسجدی بسازد هر چند به كوچكی لانه مرغ قطا (سنگخوار)، خداوند برایش خانه ای در بهشت بنا فرماید.

ناگفته پیداست كه حدیث مزبور حدیثی كاملا بلاغی و برانگیزاننده است و از شیوه مبالغه بهره گرفته است وگرنه مسجدی به وسعت و محدودیت لانه پرنده های كوچك چگونه می تواند مورد استفاده باشد. و لذا این تعبیرات كنایی و این گونه وعده ثواب و پاداش در خصوص بنای مسجد آنجا كه ضرورت بیشتری احساس می شود، شدت و تاءكید زیادتری پیدا می كند. هاشم خلال می گوید: همراه ابو صباح كنانی به حضور امام ششم ابو عبدالله جعفر بن محمد صادق علیه السلام رسیدیم ، درباره مساجدی كه برخی زائران و حاجیان خانه خدا در راه مكه ساخته اند صحبت شد، امام فرمود: به به ! آنها بهترین مساجدند. (293)

آیا علت بهتر بودن آن مساجد این نیست كه مسافران و زائران كعبه در مسیر مسجد، نیاز مبرم پیدا می كنند؟ ناگفته معلوم است كه وجود یك مسجد میان دو شهر و دو آبادی برای مردم مسلمان و اشخاص متدین بیشتر مورد نیاز است تا در داخل شهر و روستا، به هر حال ، ملاك بهتر بودن مسجدی در قیاس با مسجد دیگر احتمالا نیاز و احتیاج شدید به آن است .

قصد قربت

به استناد حدیث معروف نزد فریقین ، نیت و قصد، اصل و پایه هر كاری است :

انما الاعمال بالنیات . (294)

براستی كه اعمال و كارها بستگی كامل به نوع نیت و قصد دارند.

و لكل امرء مانوی . (295)

برای هر انسان آن می ماند كه قصد كرده است .

بنابراین باید دید كه نیت و قصد پایه گذار مسجد چه بوده است ، آنچه موجب استحقاق آن همه اجر و ثواب و سبب دریافت آن همه پاداش ‍ می شود كار و بنایی است كه با نیت پاك برای رضای خدا انجام می یابد، نه هر بنایی كه احیانا با نیت ناپاك و مقصد آلوده ساخته شده باشد. در فرهنگ اسلامی ارزش هر عمل منوط به نیت عامل آن است و تنها اعمالی نیكو، پسندیده و پر ارزش تلقی می شود كه به قصد رضای خالق و خدمت به مخلوق و دور از ریا كاری و شهرت طلبی باشد.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در برخی سخنانش افزون بر ذكر قید لله با بیان صریح تری می فرماید:

من بنی لله مسجدا الا یرید به ریاء و لا تسمعة بنی الله له بیتا فی الجنة . (296)

هر كس مسجدی برای خدا و دور از ریا، تظاهر و خودنمایی بسازد، خداوند خانه ای در بهشت برای او بنا كند.

و در حدیثی دیگر با همین مضمون فرموده اند:

من بنی لله مسجدا یبتغی به وجه الله بنی الله له مثله فی الجنة . (297)

و در حدیث سوم فرموده اند:

من بنی الله مسجدا صغیرا و كبیرا بنی الله له بیتا فی الجنة . (298)

هر كس برای رضای خدا مسجدی - كوچك یا بزرگ - بنا كند، خداوند برای او خانه ای در بهشت می سازد.

لازمه نیت پاك در بنای مسجدی ، در آمد حلال و بالحاظ این شرط اصلی بسیاری از اعمال افراد مورد سؤ ال قرار می گیرد، زیرا تنها با پولی می توان مسجد ساخت كه پاك و حلال و دارایی پاكی باشد، خداوند برای سازنده آن خانه ای در بهشت و از در و یاقوت بنا می كند.

چنانكه ملاحظه می كنید هر چند در برخی احادیث دیگر با كمال صراحت سخن از ریا و تظاهر و مال حرام به میان آمده و هر گونه ابهام را برطرف می كند؛ زیرا بنای مسجد به قصد ریا و شهرت و از مال و دارایی حرام ، بلكه مشكوك ، با روح مسجد و پارسایی در تضاد است و اصولا چنان وضعی و آن گونه پولهایی هرگز نباید در بنای مسجد به كار رود.

اولین مسجد

اولین پیداست كه اولین ، امری نسبی است ، چرا كه مقصود، گاهی آغاز آفرینش زمین و ابتدای خلقت انسان در بستر آن است .

گاهی نیز مقصود ظهور اسلام و آغاز شكل گیری جامعه اسلامی پس از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله است .

زركشی می نویسد نخستین مسجدی كه بر روی زمین بنا شده مسجد الحرام است ، كه آن را مسجد شهر مكه خوانده اند. (299)

این مطلب ، افزون بر روایات اسلامی در آیه های قرآنی به وضوح و روشنی تمام مطرح است ، احیانا در روایات نیز به آیات قرآن استناد شده است :

ان اءول بیت وضع للناس للذی ببكة مباركا و هدی للعالمین . (300)

نخست خانه ای كه برای عبادت خلق بنا شد، همان خانه مكه است كه در آن بركت و هدایت خلایق است .

ابوذر غفاری گوید: از رسول خدا پرسیدم : كدام مسجد، اولین بار ساخته شده است ؟. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: مسجد الحرام . سؤ ال كردم : پس از آن كدام مسجد؟ فرمود: مسجد الاقصی . (301)

بنابراین بدون شك مراد از اولیت در آیه پیشین ، آغاز پیدایی بشر و حضرت آدم بر روی زمین است ، همچنانكه از آیه 108 توبه مشخص ‍ می شود:

لمسجد اءسس علی التقوی من اءول یوم اءحق اءن تقوم فیه .

مقصود، اولین مسجدی است كه پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله در ورود به مدینه و تشكیل نظام اسلامی ، بنا نهادند و خداوند آن را مسجد تقوا نام گذاری فرمود. (302)

نكته شایان ذكر دیگر، دومین مسجد پس از دو دیدگاه مزبور است . در سخن ابوذر خواندیم كه دومین مسجد پس از هبوط آدم و استقرار اولاد او بر روی زمین ، مسجد الاقصی است ، همچنانكه دومین مسجد در جهان اسلام ، همان مسجد نبوی است كه سال 1 ه ق در شهر مدینه به دست پیامبر صلی الله علیه و آله و یارانش ساخته شد و بسیاری از ارزش ها و ارزندگی ها را داراست .

بنای مسجد نبوی

بنای مسجد النبی در مدینه ، از وقایع عبرت افزای خواندنی تاریخ است ؛ آورده اند كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله در میان استقبال گرم و با شكوه اهل یثرب وارد آن شهر شدند و مردم با ابراز خوشحالی و شادی و خوش آمد گویی ، پیشنهاد كردند كه آن حضرت به منزل یكی از یثربیان وارد شوند، لكن پیامبر خدا در پاسخ فرمودند:

مركب را آزاد گذارید كه او ماءمور است ، كه از قضا شتر در جایگاه كنونی مسجد بر زمین نشست ؛ در كتاب سیرت رسول الله آمده است : سید پرسید: این جایگاه كه اشتر من فرود آمد و بخفت ملك كیست ؟ گفتند: دو یتیم .

بعد از آن ، پیغمبر صلی الله علیه و آله ایشان را بخواند و آن ملك را از ایشان بخرید و مسجد خود آنجا بنا كرد. پس سید در خانه ابو ایوب بود تا مسجد پرداخته شد...، چون سید ما بفرمود كه آن مسجد از بهر وی بنا كردند، خود هر روز برفتی و ساعتی در آن كار كردی تا مسلمانان را زیادت رغبت افتادی در عمارت آن ، بعد از آن مهاجرین و انصار در كار ایستادندی و كار همی كردندی و این رجز همی گفتندی .

لئن قعدنا و النبی یعمل

لذاك منا العمل الضلل

هر گاه بنشینیم و پیامبر صلی الله علیه و آله كار كند، چنین رفتاری از ما عملی انحراف خواهد بود.

و دیگر، این رجز همی گفتندی ؛

لا عیش الا الاخره

اللهم ارحم الانصار و المهاجره

زندگانی جز زندگانی اخروی نیست ، خدایا بر انصار و مهاجران رحم آور.

سپس رسول خدا، به نثر و نه به نظم ، مهاجران و انصار را دعا فرمود؟ (303)

فلسفه بنای مسجد

1 - مسجد نقطه مركزی شهر اسلامی است و بقیه نهادها و بناها اعم از محل زندگی و یا جای كسب و دیگر تلاش های عادی ، بر محور مسجد و فرهنگ آن ، باید شكل بگیرد.

2 - روح و جان مسجد كه همان عبودیت و بندگی خدا و پرستشش تنها ذات احدیت است . در ابعاد دیگر حیات مادی و فعالیت های روزمره بشری باید ساری و جاری باشد وگرنه مثل مسجد ضرار، ضد تقوا و پارسایی بوده است ، هر چند نام مسجد بر خود داشته باشد، دارای ارزش ‍ معنوی نخواهد بود.

3 - اینكه پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه ، پیش از هر چیز مسجد ساخت به این علت بود كه آن حضرت عبودیت و بندگی خدا را در سرلوحه برنامه هر مسلمان قرار دهند، زیرا اگر فرد مسلمان در مرتبه اول ، بنده خدا باشد و نه بنده و تسلیم هوا و هوس و مال و منال ، چنین فردی ، انسانی سالم و خدمتكار و مفید برای خود و دیگران خواهد بود، و الا نه برای خود فردی سودمند، و نه برای دیگران شخصی خدمتگزار خواهد بود.

4 - معنای رسول خدا این نیست كه با وجود نهادها و مراكز اداری ، اجتماعی اقتصادی و غیره ، مسجد را محل فعالیت های عادی زندگی كنیم و در جامعه عملا دوگانگی بیافرینیم ، بلكه هدف رسول اكرم صلی الله علیه و آله آن بوده كه فرهنگ مسجد را كه همان عبودیت و بندگی خداست تعمیم و روح انسانی را جلا دهیم و هر لحظه گامی به پیش بر داریم و از شیطان و عوامل او فاصله بگیریم .

كارگر مسجد شهید ولایت

سیره نگاران در همكاری و شركت عمار یاسر در بنای مسجد النبی صلی الله علیه و آله داستانی نقل كرده اند كه برای آینده مسلمانان مفید واقع شد و در واقعه صفین رستگاری و بیداری فریب خوردگان را در پی داشت .

در سیرت رسول الله صلی الله علیه و آله آمده است : و هم در آن روز عمار بن یاسر در آمد و خشت همی كشید تا یك بار بسیار بر وی نهادند، به ظرافت گفت : یا رسول الله : مرا كشتند. پس سید دست بر پشت وی نهاد و فرو مالید و خاك و غبار را از سر و روی وی پاك بكرد و گفت : لیسو بالذین یقتلونك انما تقلتك الفئة الا باغیة .

ایشان كسی نیستند كه تو را بكشند بدان كه گروه سركش و ستمكار تو را می كشند.

همچنانكه سید گفته بود عمار به روزگار خلاف علی علیه السلام با وی بود و لشكر معاویه وی را بكشتند، كه از معجزه های پیغمبر صلی الله علیه و آله یكی این بود كه از احوال وی خبر داد.

غبار مسجد

علی علیه السلام هم در حالی كه در مسجد كار می كرد و رجز می خواند:

لایستون من یعمر المساجد

یداب فیه قائما و قاعدا

من یری عن الغبار حائد

برابر نباشد ثواب و درجه كسی كه در مسجد كار كند و رنج بر خود گیرد و خسته شود، با كسی كه به نزدیك نیاید و هیچ كار در آن نكند، از بهر آنكه مبادا غبار بر او بنشیند.

مسجد قبا نخستین مسجدی است كه در عالم اسلام شناخته شده و مسجد النبی دومین مسجد جهان اسلام است و مسجد ضرار در حیات رسول اكرم صلی الله علیه و آله به وسیله منافقان در نزدیكی مسجد قبا ساخته شد. در بحث قبلی درباره مسجد تقوا (قبا) و مسجد ضرار از بعد فرهنگی و اعتقادی سخن گفته شد؛ اینك موضوع را از بعد تاریخی پی می گیریم هر چند تاریخ ما از فرهنگ تفكیك ناپذیرند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مسجد قبا نخست مسجدی است كه بر مبنای تقوا و پارسایی بنا شده است . (304)

نكته ای كه از دیدگاه اخلاقی و تربیتی حائز اهمیت و در خور دقت است و مؤ من و مسلمان را از هر گونه غرور و عجب باز می دارد. تعبیری است كه در آیه 108 سوره توبه درباره مسجد قبا آمده است .

مراد از طهارت و پاكیزگی در آیه كریمه ، مطلق طهارت و پاكیزگی است ، بنابراین مسجد از دیدگاه پارسایان همچون كلاس تربیت و خودسازی و عاملی مهم در تهذیب نفس تلقی می شود كه اگر با عامل های دیگر همسو نباشد كار ساز نخواهد بود، به این معنا مهم آن است كه از نیت خود در رفتن به مسجد آگاه باشیم ، آیا برای اطاعت فرمان خدا و خودسازی است ، یا برای اهداف و اغراض دیگر؟ در هر حال اهل مسجد تقوا، مصمم به اصلاح خویشند و در سر، سودای تهذیب نفس دارند.

شاهد دیگر بر این معنا، آیه 18 سوره توبه است كه فرمود:

فعسی اءولیك اءن یكونوا من المهتدین .

شاید آنان از ره یافتگان باشند.

و چنانكه ملاحظه می شود در تاءثیر اخلاقی و تربیتی مسجد به جزم سخن نیامده و معنای این كلام آن است كه مسجد، اقامه نماز، ادای زكات و بالاتر از همه خوف و خشیت از خدا به شرطی عامل و سبب نجات و رستگاری هستند كه ادامه داشته و تواءم با استقامت و پایداری باشند، اگر سالك در نیمه راه ، خود را ببازد و به اعمالش بنازد و گرفتار دام های خطرناك ابلیس و نفس اماره شود، ممكن است با همان سجاده در دره دوزخ سقوط كند.

ویژگی های ساختمان مسجد

از احادیث فراوانی كه در باب مسجد منقول است استفاده می شود كه مساجد باید ساده و بی تكلف باشند، اما در بعد معماری نظر خاصی ابراز نشده و بستگی به ذوق و سلیقه هر قوم و ملتی دارد، با وجود این تاءكید شده است كه مساجد نباید همچون كلیساها و صومعه های یهود و نصاری آرایش ‍ شود كه حواس نمازگزار و عبادت كننده را متوجه آن زرق و برق ها كند.

امام صادق علیه السلام به نقل از پدرانش ، از امیر مؤ منان علی علیه السلام روایت فرموده اند:

المساجد تبنی جمالا تشرف .

مساجد باید همبسته ساخته شوند نه پراكنده و بسیار بلند و مشرف .

قطع نظر از برخی ویژگی های ساختمانی ، كه بیانگر فرهنگ اصیل اسلامی است ، نوع بنای مسجد و طرح و نقشه ساختمان آن به اقتضای زمان و مكان متفاوت است و طرح كلی و یكنواخت نمی توان ارائه داد.

حلبی از امام ششم علیه السلام پرسید: آیا نماز خواندن در مساجد سقف دار و سایباندار مكروه است ؟ امام پاسخ فرمود:

نعم و لكن لا یضركم الیوم .

آری ، لكن امروز ضرور و زیانی ندارد.

و در ادامه فرمود:

و لو قد كان العدل لرایتم كیف یصنع فی ذالك ... .

اگر حكومت عدل به پا شود، او می داند در این خصوص چه كند؟.

آیا مفهوم حدیث مزبور آن نیست كه سقفدار و یا بی سقف بودن مسجد و برخی ویژگی های دیگر اموری هستند كه با در نظر گرفتن آب و هوای هر منطقه و دیگر شرایط اقلیمی ، زمان و مكان متفاوتند و به اقتضای اوضاع و احوال باید بنایی مناسب و مسجدی درخور و شایسته احداث شود؟ به نظر می رسد به این علت در زمان های گذشته و اعصار دور مساجد را در مناطق گرمسیر بی سقف می ساختند، زیرا خبری از وسایل سردكننده و تهویه مطبوع نبود و بهداشت عمومی نیز همچون امروز مراعات نمی شد؛ اما امروز كه وسایل متنوع برقی فراوان است و سعی می شود بهداشت مراعات شود چه ضرورتی است كه مساجد بی سقف ساخته شوند و نماز چنین اماكنی مكروه باشد؟ نكته شایان توجه دیگر این است كه مسلمانان با حفظ آداب و سنن و فرهنگ اسلامی خود باید هویت اسلامی خویش را كاملا حفظ كنند و در ساختن مساجد، با استفاده از سبك های سنتی اسلامی ، تقلید از طرح های معماری صومعه ها و كلیساها را كنار بگذارند.

شایان توجه است كه در این حدیث امام علیه السلام به قیام آل محمد صلی الله علیه و آله و تشكیل حكومت مقتدر عادلانه اشاره دارد و اینكه آن حضرت در نحوه بنای مساجد نظر خواهند داد و در حفظ كیان مستقل جامعه موحدان ، عنایت خاصی خواهند داشت .

بنابر روایت امام جعفر صادق علیه السلام امیر مؤ منان علی علیه السلام محراب های داخلی مساجد را در هم می كوبیدند و می فرمودند:

كانها مذابح الیهود. (305)

گویی آنها سلاخ خانه های یهود است .

شهید اول در ذكری می نویسد:

از برخی فقهای امامی نقل شده است كه مراد محراب هایی بوده كه درون بعضی مساجد با وضعی خاص وجود داشته است . (306)

در حدیثی از امام حسن عسكری علیه السلام آمده است :

اذا خرج القائم امر بهدم المنار و المقاصر القی فی المساجد .

چون امام قائم ظهور كند فرمان دهد مناره ها و مقصوره های مساجد را ویران كنند.

راوی گوید: با خود گفتم چرا؟ آنگاه امام رو به من كرد و فرمود:

معنی هذا انها محدثة مبتدعة لم یبنها نبی حجة .

معنای كار امام قائم آن است كه چنان عملی بدعت است ، پیامبر و یا هر حجت خدایی آن را نساخته است . (307)

یعنی ساخته و پرداخته طاغوت ها و بدعت گزاران است .

وسعت مسجد

اگر چه در برخی احادیث برای بنای مسجد (كوچك یا بزرگ ) به قصد رضای خدا و طلب اجر و پاداش الهی ، ارزش قائل شده اند، لكن مسلم آن است كه وسعت و گستردگی فضای مسجد بر حسب نیاز از نظر شارع مقدس ، مطلوب است و در صورت محدود بودن فضای مسجد، به توسعه آن اذن داده شده است ؛ در تاریخ اسلام نمونه های بسیاری از مساجد وجود دارد كه به مرور زمان توسعه یافته اند، مانند: مسجد الحرام و مسجد النبی كه در حیات خود آن بزرگوار و با اجازه آن حضرت گسترش یافته است .

گویند: رسول اكرم صلی الله علیه و آله دیوار مسجد مدینه را با یك خشت ساخته بود؛ با افزایش شمار مسلمانان ، ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله اجازه خواستند تا بر آن بیفزایند و پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه فرمود و مسجد را با یك و نیم خشت ساختند و باز چون عرصه مسجد برای مسلمانان تنگ می نمود و شمار مسلمانان فزونتر می شد، از رسول خدا اجازه توسعه خواستند و آن حضرت اجازه فرمودند و این بار دیوار مسجد را به عرض دو خشت بنا كردند و به دستور پیامبر اكرم سقف و سایبان بر آن افزودند. (308)

درباره ثواب و فضیلت توسعه مسجد، احادیثی منقول است ؛ رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود:

هر كس مسجد ما را وسعت بخشد، خداوند برای او خانه ای در بهشت سازد. (309)

امام جعفر صادق علیه السلام در پاسخ كسانی كه پرسیدند: آیا خانه و اتاقی را كه مسجد بوده می توان خراب كرد و به جایش مسجدی نو و بزرگ ساخت فرمودند:

اشكالی ندارد. (310)

و رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرموده اند:

من زاد بیتا فی المسجد فله الجنة . (311)

هر كس خانه ای بر مسجد بیفزاید، بهشت از آن اوست .

بنابراین ، با توجه به مضامین احادیث مذكور و دیگر روایات ، رسول اكرم صلی الله علیه و آله آینده را پیش بینی فرموده و در مورد مسجد النبی و هر مسجد دیگر، توسعه و گسترش را بر اساس فزونی جمعیت و افزایش زایران پسندیده ، بل لازم دانسته و چنان توسعه ای را اذن فرموده اند.

عمران مسجد

عمران و آبادانی مساجد، معانی و مفاهیم متفاوتی دارد و هر معنی و مفهومی كه مراد باشد، شایان توجه است ، جز آبادانی فیزیكی و ظاهری منهای بعد فرهنگی معنوی و روحانی كه مردود و نامقبول است .

قرآن كریم می فرماید:

اءجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن بالله والیوم الآخر و جاهد فی سبیل الله لا یستوون ... . (312)

آیا رتبه سقایت و سیراب كردن حاجیان و عمران مسجد الحرام را با مقام آن كس كه به خدا و به روز آخرت ایمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است ، یكسان می دانید، هرگز نزد خدا این با آن یكسان می دانید، هرگز نزد خدا این با آن یكسان نخواهد بود.

بنابراین برابر نص آیه شریفه ، آباد كردن مساجد و تعمیر آنها - اعم از مسجد الحرام یا دیگر مساجد - بدون ایمان به خدا و اعتقاد به روز جزا و جهاد و تلاش در راه ارزش های الهی و فضایل انسانی ، فاقد اعتبار و قداست است .

از بررسی احادیث نیز چنین بر می آید كه عمران و آبادانی مساجد به دو معناست :

1 - تعمیر و بنای مادی ، ظاهری و ساختمانی .

2 - عمران و آبادانی معنوی ، فرهنگی و روحانی .

البته در برخی احادیث ، عمران به معنای مطلق كلمه آمده . لكن در برخی دیگر به صراحت تمام ، بعد معنوی و روحانی عمران و آبادانی مورد توجه است و به هر تقدیر عمران به معنای نخست بدون مفهوم و معنای دوم فاقد ارزش است .

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ان عمار بیوت الله هم اهل الله عزوجل . (313)

آباد كنندگان خانه های خدا، خانواده الهی هستند.

و امام رضا علیه السلام فرمود:

نشانه مروت و جوانمردی در وطن سه چیز است : تلاوت قرآن ، عمران مساجد و به دست آوردن دوستان خدایی . (314)

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به ابوذر فرمود:

در تعمیر و آبادانی مساجد نیكو بكوش كه ثواب آن از ناحیه پروردگار، بهشت است .

ابوذر پرسید:

مساجد را چگونه آباد كنیم ؟.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

در آنها با صدای بلند سخن نگویید. حرف باطل و سخن نادرست نزنید و داد و ستد و خرید و فروش نكنید. ای اباذر، تا در مسجد هستی بكوش ‍ یاوه و بیهوده نگویی و اگر این چند دستور را رعایت نكردی ، روز قیامت جز خویشتن را ملامت و سرزنش مكن . (315)

از امام صادق علیه السلام روایت شده است كه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

شاهد شایان توجه دیگر اخطاری است كه در این آیه شریفه ، به مشركان و منحرفان شده است :

ما كان للمشركین اءن یعمروا مساجد الله شاهدین علی اءنفسهم بالكفر اءولیك حبطت اءعمالهم و فی النار هم خالدون . (316)

مشركان خود حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند در حالی كه بر كفر خود گواهند، اعمال اینان هیچ و پوچ است و در آتش جاودانند.

نكته مهم دیگر در این باره ، هر چند در خصوص مسجد الحرام بوده ، ارزش ‍ تولیت و سرپرستی است كه آن را حقی برای پارسایان می شناسند:

و ما كانوا اءولیاءه ان اءولیاؤ ه الا المتقون . (317)

آنان (مشركان )، متولیان و صاحبان مسجد الحرام نیستند، كه صاحبان و متولیان اصلی آن ، جز پارسایان نباشند.

بعضی از علما فرموده اند:

ممنوعیت مشركان از عمران و تولیت مساجد اختصاص به مسجد الحرام دارد.

بعضی دیگر فرموده اند:

مفهوم ، عام است و همه مساجد را شامل می شود.

شیخ طبرسی قدس سره می نویسد:

در معنا و مفهوم عمرانی كه بر مشركان ممنوع است ، اختلاف نظر وجود دارد.

1 - مراد، آمد و شد مشركان است كه بر رونق مسجد می افزاید و خود نوعی عمران و آبادانی است .

2 - مراد، اصلاح ، ترمیم و تعمیر خرابیهای ناشی از حوادث است .

3 - مراد، سكونت و همجواری است ؛ با وجود این تردیدی نیست كه آبادانی مساجد با آمد و شد، زیارت ، نماز، دعا و حتی ترمیم و تعمیر، تنها كار مردمان معتقد و مؤ من است . (318)

شیخ طبرسی قدس سره در تفسیر آیه :

و من اءظلم ممن منع مساجد الله اءن یذكر فیها اسمه و سعی فی خرابها . (319)

كیست ستمكارتر از آنكه مردم را از ذكر نام خدا منع كند و در ویرانی آن بكوشد.

می نویسد:

برخی گفته اند مراد از آیه ، ممانعت از برگزاری نماز و دیگر طاعات است (320) ، و این گواه دیگری است بر این كه مراد از عمران در آیه شریفه ، عمران معنوی و فرهنگی و اخلاقی است .

محمد جواد مغنیه می نویسد: ظاهر آیه خطاب تهدیدآمیزی است به كسانی كه مساجد و یا به طور كلی معابد را، محترم نمی شمارند و از عمران آنها جلوگیری می كنند و مردم را از ادای نماز و دیگر عبادات باز می دارند و عملا در ویرانی و بی رونقی آنها می كوشند و با برگزاری شعائر اسلامی در آنجا مخالفت می ورزند، در حالی كه هر انسان شریف وظیفه دارد مساجد و معابد را مقدس بشمارد و با احترام گام در آنها نهد و در برابر خداوند خاضع و خاشع و از عذاب الهی بیمناك باشد و به ثواب و پاداش ‍ حضرت حق دل ببندد. (321)

علامه مجلسی قدس سره درباره آیه مزبور چنین می نویسد:

واژه های مسجد، منع و ذكر، هر سه عامند و همه مساجد و هر نوع منع و هر قسم ذكر، دعا و نماز را شامل می شود. (322)

سید قطب می نویسد:

به هر حال ، نص آیه مشعر بر آن است كه حكم عمومیت دارد و تمام مساجد و همه نوع ممانعت و كارشكنی و هر قسم ذكر را شامل می شود؛ آیه مزبور، همه نوع تلاش در تخریب مساجد را شامل می شود و عامل آن را مستحق كیفر می داند. (323)

تبدیل كلیسا به مسجد

از آنجا كه كلیسا، صومعه ، كنشت ، دیر و نظایر آنها همچون مسجد برای پرستش خدای یگانه ساخته شده اند، بنابراین كسی كه گذرش به آنها بیفتد می تواند در آنها نماز بگذارد.

از امام صادق علیه السلام سؤ ال شد:

آیا در معابد یهود و نصارا، می توان نماز خواند؟.

امام فرمودند:

آری . (324)

و هر گاه كلیسا و صومعه ای متروك شود و اهالی آن هجرت كنند و یا منقرض شوند و آن سرزمین در اختیار مسلمانان قرار گیرد، می توان آن اماكن را به صورت مسجد در آورد و یا آن را منهدم كرد و به جایش مسجد ساخت ؛ راوی گوید از امام ششم علیه السلام پرسیدند:

آیا صومعه و كنشت را می توان در هم كوبید و به جایش مسجد ساخت ؟.

امام فرمود:

آری . (325)

2 - مسجد، مركز انسان سازی

پیام مسجد

از آنجا كه مسجد پایگاه نشر آیات قرآنی و تفسیر معارف الهی است ؛ در نتیجه ، پیام مسجد، دعوت به فراگیری تواءم علم و ایمان ، دعوت به تفكر و تعقل در اسرار خلقت و نظام متقن جهان طبیعت ، دعوت به توحید و عبادت پروردگار، دعوت به اجرای قسط و عدالت ، دعوت به پاكی و انسانیت و دعوت به حیات مذهبی و زندگی معنوی است .

از این رهگذر، مسجد به عامل حیات فرهنگی جامعه های مذهبی مبدل می شود و بازنده كردن روح ایمان و علم در كالبد امت مسلمان ، نقش حیاتی می یابد.

خداوند متعال در باره پیام مسجد، می فرماید:

یا اءیها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما یحییكم واعملوا اءن الله یحول بین المرء و قلبه و اءنه الیه تحشرون . (326)

ای مؤ منان دعوت خدا و رسولش را اجابت كنید و بدانید خداوند در میان شخص و قلب او حایل است و همه به سوی او محشور خواهید شد.

به گفته صاحب المیزان و مجمع البیان ، دعوت خدا و رسول صلی الله علیه و آله بر چند شاخه استوار است :

1 - دعوت به ایمان كه موجب حیات قلب است و در برابرش كفر قرار دارد كه موجب مرگ دل ها می شود.

2 - دعوت به قرآن و علوم دینی كه عامل حیات و در برابرش جهل قرار دارد كه عامل مرگ است .

3 - دعوت به جهاد كه شهیدان به حیات جاودانه می رسند.

4 - دعوت به بهشت كه حیات ابدی برای مؤ منان به شمار می رود.

5 - دعوت به ولایت علی مرتضی و اهل بیت علیهم السلام ، كه ولایت روح ایمان و موجب قبولی اعمال است .

مسجد خانه خدا برای انسان

1 - فراخوانی همگانی برای اجرای قسط و حضور در مسجد:

قل اءمر ربی بالقسط و اءقیموا وجوهكم عند كل مسجد وادعوه مخلصین له الدین كما بداءكم تعودون . (327)

2 - مسجد فقط برای خداوند و عبادت او بر پا شده است :

و اءن المساجد لله فلا تدعوا مع الله اءحدا . (328)

3 - مشركان اجازه ورود به مسجد ندارند:

یا اءیها الذین آمنوا انما المشركون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام . (329)

ما كان للمشركین اءن یعمروا مساجد الله . (330)

4 - كسانی مجاز به ساختن ، آبادانی و اداره امور مساجد هستند كه واجد این صفات باشند:

انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر و اءقام الصلاة و آتی الزكاة و لم یخش الا الله فعسی اءولیك اءن یكونوا من المهتدین . (331)

كسانی كه مساجد را می سازند و آباد می دارند، مؤ من به خدا و روز جزا و بر پا كنندگان نماز، دهندگان مال خود و ترسان از خدا هستند. این گروه كه اصحاب و نسل مسجد هستند، راه خدا را یافته اند و از هدایت شدگان محسوب می شوند.

5 - ستمكاران افراد، آنانی هستند كه سد راه مسجدند و با تعطیلی مساجد، یاد خدا و جماعت در مسجد را به نابودی می كشانند:

و من اءظلم ممن منع مساجد الله اءن یذكر فیها اسمه و سعی فی خرابها اءولیك ما كان لهم اءن یدخلوها الا خائفین لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الآخرة عذاب عظیم . (332)

قدرتمندان و جبارانی كه به مؤ منان اجازه ندهند در مسجدی برای عبادت پروردگار خود تجمع كنند و از این جماعت مذهبی وحشت داشته باشند، محكوم به ذلت و نابودی در دنیا هستند و عذابی بزرگ در قیامت برای آنان تدارك دیده شده است .

6 - برخی مساجد، مسجد ضرار تلقی می شوند كه عامل تفرقه و محل توطئه و نفاق اند و بانیان آن به دروغ ادعای حسن نیت دارند، لذا خداوند گفته آنان را تكذیب می كند و چنین مسجدی را تحریم و اعلام فرموده است كه مسجدی شایسته حضور و اقامه جماعت است كه با انگیزه ای خدایی و بر پایه تقوا و خلوص ساخته شده باشد، در چنین مكان مقدسی ، همواره مؤ منانی جمع می شوند كه دوست دارند خود را از آلودگی و تیرگی گناه شستشو دهند، و در مقابل ، خداوند هم چنین كسانی را دوست می دارد.

در پایان ، خداوند پرسشی را مطرح می كند و می پرسد آیا كسی كه مسجدی را برای خدا و خشنودی او ساخته است ، بهتر است یا آن كسی كه برای نفاق و تفرقه مسجد ساخته است ؟ در پاسخ این پرسش ، خداوند اعلام می كند كه بانیان مسجد ضرار و توطئه گران - كه عامل تفرقه در میان جماعت اسلامی شده اند - قبل از رسیدن به نیات شوم و مقاصد شیطانی خود، محكوم به فنا هستند و در شعله آتش كینه و حسد نابود خواهند شد.

پشتوانه اخوت اسلامی

اهل مسجد با حذف تشریفات و الغای امتیازهای طبقاتی ، نژادی و قومی ، در صفوف به هم فشرده نماز جماعت در كنار یكدیگر می ایستند؛ پس از نماز جماعت همچون برادری مهربان و صمیمی دست یكدیگر را می فشرند، با هم مصافحه می كنند و شبانه روز حداقل یك بار با هم دیداری معنوی و روحانی دارند؛ به مرور زمان ، این دیدار موجب ارتباط محكمی می شود كه روح اخوت و برادری را در جمع نمازگزاران تقویت می كند، در نتیجه از كمبودها، گرفتاری ها و امكانات یكدیگر آگاه می شوند و به یاری یكدیگر مشكلات و احتیاجات افراد نیازمند را تاءمین می كنند.

اصلی ترین اتحادیه ها، اتحادیه ای است كه طبیعی و با پشتوانه معنوی در مسجد شكل می گیرد؛ به این وسیله ، كمبودهای محلی تا حد زیادی مرتفع می شوند، فعالیت های عام المنفعه نیز، ثمره اتحاد و اخوت اسلامی است كه در مساجد تقویت می شود.

خانه رشد

مسجد كانون تقوا و پایگاه پرهیزكاری ، محل تطهیر روح و تصفیه قلب ، جایگاه پرورش عقل و مكتب تهذیب و تزكیه اخلاق است ، مسجد گناهكاران را به توبه و برگشت از راه شیطان و نفس اماره دعوت می كند، فرزندان مسجد مؤ منان راستین جامعه مذهبی به شمار می آیند.

مسجد می تواند با تشكیل كلاس های دینی و علمی به صورت مدرسه ای كار را ظهور كند و با ارائه فیلم های آموزنده و و نمایش های اخلاقی ، جوانان و نوجوانان را جذب كند.

مسجد می تواند با تشكیل اردو، گردش های علمی و تاءمین امكانات ورزشی نوجوانان محل را به آغوش خود بكشد و استادان متعهد و معتقد در لابلای فعالیت های فرهنگی ، ورزشی و جز آن ، جوانان را با اصول اعتقادی و مبانی اخلاقی اسلام آشنا سازند.

سالم سازی جامعه

همان طور كه وزارت بهداشت با روش های گوناگون علمی ، در صدد كنترل و ریشه كنی بیماری هاست ، مسجد هم می تواند در جامعه اسلامی عاملی قوی برای ریشه كن كردن گناه و مفاسد اجتماعی باشد، زیرا، مسجد با تقویت نیروی ایمان و بالا بردن سطح معرفت و بصیرت ، افرادی صالح و پاكدامن می سازد.

عامل پیشگیری از فساد

با تقویت برنامه های تربیتی در مساجد می توان زمینه آلودگی و فساد را از بین برد. از آنجا كه دست پرورده های مسجد، صالحان و نیكان جامعه هستند با اجرای دو اصل اساسی امر به معروف و نهی از منكر، یكدیگر را به كارهای نیك دعوت و از اعمال زشت و ناپسند منع می كنند، در نتیجه با تقویت روحیه مذهبی ، از رهگذر مسجد، به نیروی انتظامی و دستگاه های عریض و طویل قضایی و زندان های گوناگون ، نیاز چندانی نخواهد بود، زیرا اهل مسجد مرتكب جرم و جنایت نمی شوند تا به این موارد نیازی باشد.

چه خوب است دولتمردان حكومت اسلامی درصدی از بودجه خود را كه صرف تاءسیس مراكز انتظامی ، تشكیل دادگاه های متعدد و توسعه زندان ها می كنند به مصرف تجهیز و تكمیل مسجد و مراكز مذهبی برسانند، تا از این طریق با واكسن ضد گناه از سرایت بیماری فساد به جامعه و توسعه آلودگی روحی جلوگیری به عمل آید.

بانیان مسجد

خداوند در قرآن مجید (سوره توبه ، آیه 19) از كسانی كه مسجد را بر پا می دارند و موجب عمران و آبادی آن می شوند، به عنوان مؤ من یاد می كند. كلمه حصر انما یادآوری می كند كه تنها مؤ منان به خدا و روز جزا، مساجد را آباد می كنند. در حدیث آمده است كه اگر مؤ من نیكوكاری مسجدی را از خود به یادگار بگذارد تا زمانی كه آن مسجد برپاست و در آن محل مقدس عبادت ، دعا، قرآن و دیگر مراسم مذهبی برگزار می شود، سازنده و واقف در ثواب آن اعمال خیر شریك خواهد بود؛ پس از مرگ ، نامه اعمال مختومه می شود، اما از جمله كسانی كه پرونده او مفتوح می ماند، سازنده مسجد است .



خانه عدالت

از ویژگی های صحت نماز جماعت ، عدالت امام جماعت است ؛ عدالت ، ملكه عدالت یا اصرار نكردن بر گناه ، هر یك كه باشد، موجب اعتماد مردم به مسجد و رمز محبوبیتش است ؛ چون اهل مسجد از او فسقی و گناهی سراغ ندارند، نصایح و گفته های او می تواند منشاء اثر شود. بهترین مربی كسی است كه گفته های او با كردارش و عملش و قولش تطبیق كند.

محبوب ترین بندگان خدا

در بیان این معنا و فضایل و ارزش ها آن برای حاضر شونده و شتابنده به سوی مساجد، ارزش های فراوانی نقل شده است كه برای نمونه به چند روایت اشاره می شود:

1 - امام صادق علیه السلام می فرماید:

كسی كه به سویی مسجد برود، پای خود را در هیچ تر و خشكی نمی گذارد، مگر اینكه زمین تا زمین هفتم برای آن شخص تسبیح می كند.

2 - رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز می فرماید:

كسی كه به سوی مسجدی از مساجد خداوند برود، برای او در مقابل هر قدمی كه بر می دارد تا زمانی كه به سوی خانه خود باز می گردد، ده حسنه در نامه اعمالش ثبت می گردد و همچنین ده سیئه از سیئات او محو می گردد و به او ده درجه ترفیع داده می شود.

3 - روایت شیخ طوسی در كتاب مجالس از ابوذر، در حدیث مفصلی كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله او را وصیت می كند كه :

ای ابوذر خداوند می فرماید: محبوب ترین بندگان در پیشگاه من كسانی هستند كه به جلال من عشق می ورزند، قلوب شان در گرو مساجد است ، سحرگاهان اهل زمین تصمیم به عذابشان می گیرم ، وقتی اینان را می بینم ، از عقوبت اهل زمین منصرف می شوم .

این روایات و روایات بسیار دیگری كه همگی تاءكید به حضور در مساجد دارند و ارزش های والای آن را بیان می كنند، جملگی حاكی از اهمیت و اهتمام فوق العاده ای است كه اسلام برای حضور در مساجد قائل است .

در طرف مقابل ، روایات بسیار داریم كه جمله آنها با كسانی كه از حضور در مساجد خودداری می ورزند، برخورد می كند و ارزشهای اجتماعی این گونه افراد را مورد سؤ ال قرار می دهد، كه برای نمونه به چند روایات اشاره می شود:

1 - حضرت علی علیه السلام می فرماید:

برای همسایه مسجد كه برای ادای نمازهای واجب در مسجد در حالی كه هم فراغت دارد و هم سالم است حضور پیدا نكند، نمازش ، نماز نیست .

2 - روایت قرب الاسناد، كه ابوالبختری از امام صادق علیه السلام نقل می كند كه از پدرانش از حضرت علی علیه السلام می فرماید:

برای همسایه مسجدی كه برای ادای نمازهای واجبش در حالی كه فراغت و صحت دارد و در مسجد حضور پیدا نمی كند، نمازی نیست .

این روایات و امثال آن را فقها عظام این گونه بیان كرده اند كه كلمه لاصلواة نفی صحت نیم كند، بلكه نفی كمال می كند. به این ترتیب كه لاصلواة یعنی لاصلاة كاملة ، نمازی نیست یعنی نماز نیست ، نه اینكه جایز نیست در منزل نماز بخوانند. مجازند در منزل نماز بخوانند و نمازشان صحیح است ، ولی از كمال برخوردار نیست و چنانچه بخواهند نماز كامل بخوانند باید نماز خود را در مسجد به جای آورند.

3 - مسجد، پایگاه آزادگی و آزادی

مسجد متعلق به كیست ؟

در فرهنگ اسلامی ، مسجد خانه خداست و حضرت حق جل و علا آن را بیت خوییش قلمداد كرده است :

ان بیوتی فی الارض المساجد . (333)

این تعلق است كه مسجد را عظمت بخشیده و دیگران را به تعظیم آن وا داشته است . امام صادق علیه السلام می فرماید:

انما اءمر بتعظیم المساجد لاءنها بیوت الله فی الارض . (334)

و چون آنچه از آن خداست ، برای بهره برداری مردم است ، از این رو به همه افراد بشر تعلق دارد، همان گونه كه خداوند از كعبه به عنوان اول خانه ای كه برای مردم بنا نهاده شده ، یاد می كند:

ان اءول بیت وضع للناس للذی ببكة مباركا . (335)

و تعبیر اول اشاره به آن دارد كه دیگر خانه های خدا - مساجد - نیز برای مردم اند و همه افراد باید از این پایگاه های معنوی و استفاده و در تحقق طهارت نفس و آراستگی روح بر اساس (فیه رجال یحبون اءن یتطهروا) (336) كه فلسفه وجودی مسجد است ، گام بردارند.

دو نام خانه خدا و خانه مردم برای مسجد، آنگاه ظهور و تجلی می كند كه نه رنگ خدایی از مسجد گرفته شود، و نه مسجد با اختصاص به صنف و گروه خاص ، عام بودن خود را از دست بدهد، والا مسجد از روح و حقیقت خود تهی می شود و معنای واقعی خود را نخواهد داشت .

ما در اینجا در صدد هستیم برخی از عواملی كه مسجد را از جایگاه رفیع و منزلت واقعی خود ساقط می كند تبیین نماییم .

این عوامل عبارت اند از:

- محدودیت دینی .

- محدودیت طبقاتی .

- محدودیت سیاسی و دولتی .

مسجد در جامعه اسلامی و برای توده های مردم حقجو پایگاه آزادی است ، حال آنكه چنین عواملی ، مسجد را در بند قرار می دهد و آزادی را از آن سلب می كند.

محدودیت دینی

خداپرستان ، هر یك بر طبق آیین و مرام خود پایگاهی دارند و نام خاصی بر آن نهاده اند، مانند: صومعه ، بیعه ، و مسجد، پایگاه عبادی مسلمانان مسجد است ، آنان به مساجد روی می آورند، مراسم مذهبی خود را در اینجا ادا می كنند و در بنا و تعظیم آن می كوشند، ولی این به آن معنا نیست كه پایگاه های دیگر عبادت از نظر مسلمانان ارج و اعتبار نداشته باشد، چرا كه آنها نیز به نوبه خود برای خدا و در تحقق منافع مردم شكل گرفته اند؛ از این رو حق تعالی جهاد را برای حفظ كلیه پایگاه های عبادت تشریع و اعلام فرموده است كه اگر این فریضه تشریع نشده بود، همه معابد دینی منهدم می شد.

و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذكر فیها اسم الله كثیرا . (337)

اگر خداوند رخصت جنگ نداده و دفع شر بعضی از مردم را با بعضی دیگر نكند، همانا صومعه های و بیعه ها و مساجدی كه ذكر خدا در آن بسیار می شود، همه خراب و ویران می شد.

صومعه ، عبادتگاهی است كه بدور از مردم در كوه یا دشت ساخته می شود، و بیعه ، معبد یهودیان و نصاراست و صلوات محل برگزاری نماز و مراسم عبادی یهودیان است . (338)

البته پیوند و ارتباط پیروان هر یك از ادیان با معبد خاص خویش ، نوعی تقسیم طبیعی در این معابد به وجود آورده و هر یك را به گروهی اختصاص ‍ داده است تا هر گروه ، مراسم خاص خویش را بر اساس آیین خود، در معبدی ویژه ، آزادانه به جای آورد، ولی آیا چنین تقسیمی ، مانع از حضور در معابد دیگر است و مسلمانان نباید وارد دیگر معابد شوند، همان گونه كه پیروان ادیان دیگر نیز اجازه ورود به مساجد را ندارند؟

پیشوایان اسلامی ، حضور مسلمانان را در معابد دیگر مجاز می دانند و ادای مراسم عبادی اسلام را در آنجا بلامانع اعلام كرده اند، مثلا در صحیحه عیس بن قاسم از امام صادق علیه السلام آمده است كه نماز در بیع و كنائس اشكالی ندارد (339) ، ولی از طرف دیگر برابر فتوای معروف در فقه شیعه ، پیروان ادیان الهی ، چنین اجازه ای ندارند، بلكه مسلمانان وظیفه دارند كه از ورود آنها به مسجد، جلوگیری كنند.

مستندات این نظریه فقهی - ندادن جو از ورود كفار به مساجد - از جهات گوناگون شایان بررسی است و تحلیل جامع مسئله ، خارج از حوصله چنین مجموعه ای است ؛ قوی ترین پشتوانه این فتوا كه بدان استناد جسته اند، نهی از ورود مشركان به مسجد الحرام به لحاظ نجاست آنهاست .

انما المشركون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام . (340)

از این آیه ، با القای خصوصیت از مسجد الحرام ، و تعمیم شرك به كفر، نتیجه گرفته اند كه همه كفار نجس اند و اجازه ورود به مساجد ندارند.

توضیح آنكه نجاست مشركان ، سبب نهی از ورود آنان به مسجد الحرام است . البته این مسئله ، بین مسجد الحرام و مساجد دیگر است و به اقتضای تعظیم مساجد، به طور كلی باید از ورود اشخاص نجس و از آن جمله اهل كتاب به مسجد، جلوگیری كرد. (341)

استدلال به این آیه ، به شكل دیگری میز در كتب قوم به چشم می خورد، برخی مانند شیخ الطایفه تنها به صدر آیه انما المشركون نجس اشاره كرده اند و با ضمیمه كردن مقدمه دیگر كه ورود نجاست ممنوع است گفته اند:

مشرك نجس است .

ورود نجس به مسجد حرام است .

پس ورود مشرك به مسجد حرام است . (342)

ولی چنین استدلالاتی ، از جنبه های فقهی شایسته تاءمل و مناقشه است ، زیرا مبتنی بر مقدماتی است كه اثبات آنها دشوار است :

1 - مشرك در تعبیر قرآنی شامل كفار و اهل كتاب نیز می شود.

2 - آیه در صدد بیان نجاست ظاهری مشركان است .

3 - وارد ساختن هر گونه نجاست به مسجد حرام است .

در حالی كه اولا: هر چند مشرك دارای مراتبی است كه اهل كتاب نیز گرفتار برخی از مراتب آن هستند، چه اینكه اكثر قریب به اتفاق مسلمانان نیز از آن عاری نیستند، ولی یقینا این آیه حكم به نجاست همه مراتب مشرك نمی كند و باید آن را مختص به گروه خاصی دانست . پس در این آیه مشركان به معنای خاص آن - كه در برابر اهل كتاب قرار دارند - مراد است . به علاوه برای مشركان و اهل كتاب در قرآن كریم احكام خاصی وضع شده است . به عبارتی هر حكمی كه برای مشرك بیان شده باشد، نمی توان به هر كافر سرایت داد، مثلا اهل كتاب با پرداخت جزیه ، از امنیت جانی و مالی در جامعه اسلامی برخوردار می شوند، در حالی كه قرارداد ذمه با مشركان وجود ندارد، از این رو قاعده ای كه با اعتماد به آن بتوان هر حكمی را از مشرك به كافر سرایت داد، در اختیار نداریم .

ثانیا: روشن نیست كه آیه شریفه در صدد بیان نجاست ظاهری مشركان باشد، همان گونه كه عده ای از مفسران مانند علامه طباطبائی (343) ، و گروهی از فقها مانند شیخ انصاری (344) توجه داده اند. پس این احتمال كه آیه ناظر به پلید بودن آنان از نظر اعتقاد و عقیده باشد، شایان توجه است ، اگر آن را معنی ظاهر آیه ندانیم .

ثالثا: ندادن جواز ورود نجاست به مسجد، یك اصل ثابت شده در فقه نیست ، چرا كه بر طبق شهادت شهید، از حدیثی به این مضمون كه جنبوا مساجدكم النجاسته در مجموعه روایات ، خبر و اثری نیست ، به علاوه فقها نیز ملزم به دادن چنین فتوایی نبوده اند و ورود سلسل البول و مستحاضه را به مسجد جایز می شمارند و به طور كلی بزرگانی مانند شهید اول ، محقق كركی و شهید ثانی ، و عموم فقهای اخیر ورود نجاسة غیر متعدیه را به مسجد، بلا اشكال می دانند، مگر آنكه عنوان دیگری مانند: هتك حرمت مانع شود.

علامه حلی ، چهار استدلال دیگر نیز برای ندادن جواز ورود كفار به مساجد نقل كرده (345) كه هیچ یك خالی از نقد نیست زیرا سید صاحب ریاض ، پس از اشاره به آنها می گوید: لم اعرف فی شی ء منها دلالته (346) از آن جمله علامه حلی می گوید: ممنوعیت ورود كفار به مسجد در صدر اسلام ، بین مسلمانان مشهور بوده است ، زیرا وقتی ابو موسی اشعری بر عمر وارد شد و دفتر را بخواند، ولی ابو موسی جواب داد كاتب به مسجد وارد نمی شود، عمر پرسید: چرا؟ پاسخ داد: چون مسیحی است . عمر هم ساكت شد. این جریان نشان می دهد كه ندادن جواز ورود آنان به مساجد در صدر اسلام ، مسئله ای مسلم و مورد اتفاق بوده است (347) در حالی كه علاوه بر شواهد تاریخی فراوانی كه بر خلاف این استنتاج وجود دارد، این نقل تاریخی ، بر جواز ورود دلالت بهتری دارد، زیرا ابو موسی پاسخ نداد كه : او نصرانی است و نباید وارد مسجد شود. بلكه گفت : او به مسجد وارد نمی شود. انه لا یدخل المسجد این تعبیر گوایای آن است كه نباید و نتوانستن مطرح نبوده است ، به عبارت دیگر وارد نشدن یك شخص نصرانی ملازمه ای با حرمت ورود نصرانی به مسجد در شریعت ما ندارد.

البته چنین مناقشاتی از دید عمیق فقها، مخفی نبوده است ، ولی تنها نكته ای كه مانع از فتوا به جواز شده است ، ادعای اجماع مسئله است ، در حالی كه چنین ادعایی در كلمات اصحاب ، بخصوص تا قرن دهم هجری جایی ندارد، مثلا شیخ طوسی كه در خلاف در بسیاری از موارد به اجماع تمسك می كند، در اینجا ذكری از اجماع به میان نمی آورد، بخصوص كه وی در مقدمه خلاف تصریح كرده است كه اگر در مسئله اجماع موجود باشد، ذكر می كنم ، از این رو می توان به شیخ طوسی نسبت داد كه وی ندادن جواز را اجماعی نمی دانسته است ، همچنین در تفسیر تبیان نیز تنها به ذكر فتوای اكتفا كرده است (348) و نیز در بسیاری از متون فقهی قدما، مسئله مطرح نشده است ، لذا ادعای اجماع در كلمات بزرگان دیده نمی شود، حداكثر این است كه صاحب ریاض می گوید: ظاهر هم الاجماع (349) و اینكه به شهید ثانی ، نسبت داده شده كه وی مسئله را اجماعی می داند (350) با مراجعه به مسالك (351) بطلان آن آشكار می شود، با این ملاحظه آیة الله خویی می گوید:

اثبات ندادن جواز ورود همه كفار به كلیه مساجد با آوردن دلیل مشكل است . (352)

و اما روایاتی مانند:

لیمنعن احدكم مساجدكم یهودكم و نصاریكم و صبیانكم و مجانینكم ... . (353)

را فقها و در كتب استدلالی خود شایسته ذكر نمی دانند اخیرا از سوی صاحب حدائق استناد به آن شده است ، نه سندی دارد و نه دلالت آن پذیرفتنی است ، بلكه خود به وجهی شاهد بر جواز ورود است ، مثل جواز ورود برای كودكان ، مضافا كه در استظهار از كلمه یهودیانشان و مسیحیانشان باید دقت كرد كه آیا مقصود اهل كتاب اند یا گروهی از مسلمانان ، كه به واسطه برخی خصوصیات و انحرافات ، تنزیلا یهودی این است نامیده شده اند كه در این روایت به ندادن جواز ورود اهل كتاب ارتباطی نخواهد داشت .

ورود كفار به مساجد

مسئله ورود كفار به مساجد، از لحاظ تاریخی نیز شایان بررسی است ، زیرا اطلاع از سابقه تاریخی این موضوع ، در كیفیت استنباط مؤ ثر است ، متاءسفانه جای این بررسی در بحث های فقهی خالی است .

شواهد متعدد تاریخی نشان می دهد كه در صدر اسلام ، كفار به مسجد آمد و شد داشته اند، زیرا وفود نمایندگان گوناگون عرب ، قبل از قبول اسلام در مسجد به محضر پیامبر شرفیاب می شدند. اعزام این وفود نه در آغاز بعثت و دوران ضعف اسلام ، بلكه عمدتا در اواخر عمر رسول خدا و سال های نهم و دهم هجرت بوده است .

به نقل از واقدی در سال نهم هجرت ، وفد بنی تمیم وارد مسجد پیامبر شدند و آن حضرت را به شكل بی ادبانه ای صدا كرد، آیه :

ان الذین ینادونك من وراء الحجرات .

درباره رفتار جاهلانه این گروه نازل شده است ، آنها پس از گفتگوی مفصل با رسول خدا، مسلمان شدند. (354)

همچنین به نقل مؤ رخان ، ضیمام بن ثعلبه ، از طرف طایفه بنی سعد بن بكر به مدینه آمد و وارد مسجد پیامبر شد، رسول خدا در جمع اصحاب خود بود، ضیمام پرسید: كدام یك از شما محمد است ؟ پیامبر خود را معرفی كرد و به سؤ الات او پاسخ گفت ضیمام بن ثعلبه ، در پایان اسلام اختیار كرد. (355)

نمایندگان مسیحیان نجران نیز در سال دهم هجرت ، در پاسخ به دعوت رسول خدا، به مدینه آمده و در مسجد به پیامبر وارد شدند. آنان 60 تن از دانایان و هوشمندان نجران بودند كه برای بررسی دلایل نبوت حضرت از طرف قوم خود، ماءموریت یافته بودند. این گروه با لباسهای فاخر و ابریشمی و انگشترهای طلا، در مسجد، حضرت را ملاقات كردند، رسول خدا، از وضع لباس و تزیی آنها ناخشنود شدند و آثار این ناخشنودی در چهره حضرت نمایان شد. مسیحیان پس از آنكه از حضرت علی علت این ناخشنودی را سؤ ال كردند و به آن پی بردند، جامه های خود را تغییر دادند و بدون زیور آلات مجددا داخل مسجد شدند و مورد احترام رسول خدا قرار گرفتند، در همین ملاقات آنان از پیامبر اجازه گرفتند و نماز و مراسم عبادی خود را در حالی كه رو به مشرق ایستاده بودند، انجام دادند. مذاكرات این گروه مسیحی با رسول خدا در مسجد، در نهایت به ماجرای مباهله انجامید (356) وفد كند نیز 60 تن بودند كه در مسجد با رسول خدا ملاقات كردند. (357)

آیا برای قضاوت درباره جواز یا ندادن جواز و ورود كفار به مساجد، می توان این شواهد فراوان تاریخی را به طور كلی نادیده گرفت ؟

علاوه بر این كه مسجد النبی ، پایگاه حكومت حضرت و مركز مراجعات عامه بوده است ، كه البته در آن عصر، در مدینه و اطراف آن ، غیر مسلمانان نیز زندگی و بناچار برای نیازهای اجتماعی و دولتی ، از قبیل قضاوت و فصل خصومت در مسجد انجام گرفته است . شیخ طوسی می نویسد:

لا خلاف ان النبی كان یقضی فی المسجد . (358)

آیا اهل كتاب نمی باید برای فصل حكومت به محكمه - مسجد - مراجعه كنند؟ در زمان حضرت علی علیه السلام نیز وضع به همین منوال بوده است . ابن ادریس می گوید:

لا خلاف ان امیر المؤ منین كان یقضی فی المسجد الجامع فی الكوفه و دكة القضا معروفة الی الیوم . (359)

همچنین نباید فراموش كرد در دهه های اول اسلام ، كه تازه صیت این شرع انور در جهان بلند شده بود، از اطراف و اكناف ، پیوسته افرادی به مدینه می آمدند تا درباره آیین جدید به تحقیق بپردازند، این مراجعات بخصوص ‍ با فتوحات خلفا پس از وفات رسول خدا شدت یافت ، پژوهشگرانی كه به قصد تفحص از اسلام به مركز دولت اسلامی می آمدند، معمولا به مسجد وارد می شدند تا سؤ الات خود را با مسلمانان و بخصوص با رهبر آنان در میان بگذارند.

در متون گوناگون روایی شیعه مانند عیون اخبار الرضا كمال الدین احتجاج ، خصال و غیبة نعمانی نقل شده است .

روزی عمر در مسجد بود، فردی وارد شد و گفت : من از علمای یهودم ، اگر به سؤ الاتم جواب دهی ، مسلمان می شوم و اگر می خواهی مرا به داناتر از خود راهنمایی كن . خلیفه با اشاره به علی بن ابیطالب گفت : به سراغ او برو، عالم یهودی سؤ الات متعددی در مسجد با امیر المؤ منین در میان گذاشت و حضرت پاسخ داد. (360)

و نیز در روایات آمده است كه بعد از ارتحال پیامبر صلی الله علیه و آله ، یكی از شخصیت های یهود وارد مدینه شد و شهر را خالی دید، مردم همه در مسجد بودند، او نیز به مسجد آمد تا سؤ الات خود را مطرح سازد، حاضران او را متوجه ابی بكر كردند، ولی خلیفه او را به امیر المؤ منین رجوع داد. (361)

در همان زمان گروهی از مردم روم به مدینه آمدند و یكی از راهبان مسیحی نیز آنان را همراهی می كرد. آنها وارد مسجد شده در مجلس ابوبكر حاضر شدند؛ پس از سخنان مقدماتی ، راهب به خلیفه گفت : و الله اءفتح مالم تؤ منی من سطوتك و سطوة اصحابك و خلیفه به او اطمینان داد برای طرح مطالب و پرسش های خود در امنیت كامل قرار دارد و در نهایت چون از پاسخ به او عاجز ماندند، سلمان فارسی به سراغ حضرت علی علیه السلام رفت و امام علیه السلام را برای پاسخگویی به او حاضر كرد... وی در نهایت اسلام را پذیرفت . (362)

در زمان خلیفه دوم نیز اسقفی از نجران برای پرداخت جزیه به مدینه آمد، خلیفه او را به اسلام دعوت كرد و پرسید: شما كه پهنه بهشت را آسمان ها و زمین می دانید (جنة عرضها السموات و الارض ) پس چه جایی برای جهنم باقی می ماند؟، خلیفه ساكت ماند. حضرت علی علیه السلام جلوی مسجد بود، از او می خواستند كه به مسجد بیاید و پاسخ اسقف را بگوید. (363)

با توجه به این موارد متعدد گفته اند: حضرت علی علیه السلام ، در زمان شیخین زیاد به مسجد می رفت تا به سؤ الات دانشمندانی كه از گوشه و كنار می آمدند، پاسخ گوید و گاه اصحاب خاص خود مثل سلمان و ابوذر را به مسجد می فرستاد تا مراقب باشند و افراد تازه وارد را دریابند تا مبادا كسی با آنها مواجه شود كه از عهده پاسخ به سؤ الاتشان برنیاید؛ آنان به مسجد می آمدند، تا در موقع نیاز حضرت را خبر كنند.

نتیجه آنكه ، مسجد پایگاه اسلام است ، در این پایگاه همان گونه كه مسلمانان به سلاح علم و تقوا مجهز می شوند، درهای مسجد برای ورود افراد حق طلب دیگر كه در صدد یافتن راه هدایت و دستیابی به جرعه های زلال معرفت بوده اند، باز بوده است ، چه ، مسلمانان نیز از كسانی كه مسجد می آمدند تا با این مكتب جدید آشنا شوند، ابهامات خود را برطرف می كردند و پاسخ هایی برای سؤ الات خود می یافتند و هرگز آن را بی احترامی و یا هتك حرمت مسجد تلقی نمی كردند.

مهم تر آنكه ، پیروان ادیان دیگر، برای طرح سؤ الات خود كه در مسجد انجام می گرفت ، از آزادی و امنیت كامل برخوردار بودند و آزادانه مسائل خود را مطرح می كردند و مردم و دولتمردان هم تعرضی نمی كردند، حتی این آزادی در مواردی كه شخص خلیفه را در بن بست قرار می داد و او را از پاسخ دادن عاجز می ساخت ، برای افراد جامعه وجود داشت و دستگاه خلافت در برابر چنین سؤ الاتی كه قهرا مشروعیت حكومت و شایستگی حاكمان را دچار تردید می كرد، تحمل و خویشتنداری خویش را حفظ می كرد.

محدودیت طبقاتی

از آنجا كه مسجد خانه خدا و برای مردم است ، هرگز نمی تواند رنگ طبقه اجتماعی خاصی به خود بگیرد و تحت سلطه كسی در آید، چرا كه همه افراد طبقات جامعه به صورت یكسان به آن تعلق دارند. لذا هر گاه مسجد به شكل پایگاه طبقاتی در آید، در واقع از مسیر خود خارج شده است .

البته زراندوزان ، سرمایه داران و تكاثر طلبان ، پیوسته تلاش دارند تا مسجد را در قبضه خود نگاه دارند، زیرا خلق و خوی زیاده طلبی و تكبرشان اجازه نمی دهد كه در هیچ اجتماعی ، در ردیف دیگران قرار بگیرند، آنان پیوسته می خواهند نظرشان یگانه معیار عمل باشد، از این رو وقتی اعیان و اشراف با مسجد و سر و كار پیدا می كنند، چنین توقعاتی دارند:

امام مسجد و دیگر كارگزاران او مطیع آنان و مانند انگشتری در دستشان باشند. برنامه های مسجد با نظر آنان تدوین و اجرا شود.

هر بخشی از مسجد كه می تواند امتیازی داشته باشد، مثل صف اول جماعت و یا صدر مجلس ، به آنان اختصاص یابد.

همیشه و در همه جا نام آنان مطرح و از خدماتشان تقدیر و تجلیل شود.

به موازات این توقعات ، برایشان تحمل ناپذیر است كه طبقات محروم در مسجد مداخله ای كنند، ایشان حضور دیگران را تنها برای پر شدن مسجد می پسندند، به شرط آنكه امام جماعت به آنان اعتنایی نكند و نام آنان در جایی مطرح نشود.

در صدر اسلام مؤ لفة قلوبهم كه با همان خصلت های جاهلی و خلق و خوی اشرافی گری وارد اجتماعات اسلامی و مساجد شدند و عنایت خاص پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را به ضعفا و محرومان تماشا كردند، زبان اعتراض گشودند و در صدد آن بر آمدند تا پیامبر را از محرومان جدا كنند و خود در كنار حضرت قرار گیرند، امین الاسلام طبرسی در تفسیر خود می نویسد:

عده ای از مؤ لفة قلوبهم به نزد پیامبر آمدند، از حضرت درخواست كردند كه ایشان در بالای مجلس بنشیند و فقیران و خرقه پوشانی مانند سلمان ، ابوذر، صهیب و عمار و خباب را از خود دور كند، تا آنان در كنار پیامبر باشند، زیرا حضور این افراد و مجالست آنان با رسول خدا، مانع از شركت در ایشان در محضر پیامبر و همنشینی با حضرت می شد، با مطرح شدن این درخواست ، آیه 28 سوره كهف نازل شد كه :

و اصبر نفسك مع الذین یدعون ربهم بالغداة و العشی یریدون وجهه و لا تعد عیناك عنهم ترید زینة الحیاة الدنیا و لا تطع من اءغفلنا قلبه عن ذكرنا واتبع هواه و كان اءمره فرطا .

شكیبا ساز خویش را با آنان كه پروردگار خود را صبح و بامداد می خوانند و رضای او را می طلبند و یك لحظه از آنان چشم مپوش كه به زینت های دنیا مایل شوی و هرگز با آنان كه دلهایشان را از یاد خود غافل كرده ایم و تابع هوای نفس خود شدند و به تبه كاری پرداختند، متابعت مكن .

با نزول این آیه پیامبر در صدد پیدا كردن مستضعفانی كه خداوند آنان را ستوده بود، برآمد، و آنها را در مسجد در حالی كه مشغول ذكر و عبادت بودند، یافت . پیامبر فرمود:

سپاس خداوند را كه پیش از رسیدن اءجلم مرا به همراهی با شما فرمان داد، من در زندگی و مرگ با شمایم . (364)

همین مفسر بزرگ در ذیل آیه 52 نیز از سوره انعام می نویسد:

گروهی از مؤ لفة قلوبهم به نزد پیامبر آمدند و آن حضرت را در میان بلال ، صهیب ، خباب و گروهی دیگر از محرومان دیدند، آنان ضمن تحقیر و بی اعتنایی به همنشینان رسول خدا گفتند، ای پیامبر، اینان را از خود دور كن تا ما با تو باشیم ، زیرا نمایندگان اقوام گوناگون عرب به اینجا می آیند و باعث شرمندگی است كه ما را با بردگان در كنار یكدیگر ببینند، البته وقتی ما رفتیم می توانی دوباره آنان را به مجلس خود راه دهی (365) به سبب این پیشنهاد، خداوند فرمود:

و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداة و العشی یریدون وجهه ما علیك من حسابهم من شی ء و ما من حسابك علیهم من شی ء فتطردهم فتكون من الظالمین . (366)

به این وسیله حق تعالی ، رسول اكرم را از قبول پیشنهاد آنان بر حذر داشت و با اخطاری شدید اللحن این عمل را ظلم و ستم دانست .

ارباب مكنت و صاحبان زر و زور به قدری روحیه مستكبری دارند كه تا وقتی مسجد و محضر رسول خدا را منحصرا در قبضه خود نگیرند و تا زمانی كه رسول خدا را در انحصار خود نبینند، حاضر به شركت در مجلس ‍ آن حضرت و همنشینی با وی نیستند!! پر واضح است كه چنین عناصری وقتی به سراغ امام جماعت معمولی بروند، از او چه توقعاتی دارند و چگونه بر خورد می كنند؟

حس زیاده طلبی و سلطه جویی آنان ایجاب می كند كه همه بله قربان گوی آنان و ابزاری در دست ایشان باشند. قدرت طلبی آنان ، به شكل برخوردهای توام با تحكم در برابر امام مسجد و خلق خدا، بروز می كند؛ طبیعی است با چنین سلطه ای ، امام مسجد هرگز نمی تواند استقلال راءی داشته باشد تا با تدبیر خویش اداره كند، بلكه پیوسته باید نگاهش به زبان آنان باشد، هر چه را آنان پسندند بگوید، هر كه را آنان می پسندند دعوت كند و در مسائل سیاسی مطابق میل آنان نظر دهد و نه جز آن .

جلوه دیگر، برتری جویی ها و قدرت طلبی های شیطانی ، به امتیازات قومی و قبیله ای مربوط می شود، مثلا خلیفه دوم چون در خصوص به برتری قوم عرب حساسیت خاص داشت ، دستور داد هرگز عجم ها امام جماعت عرب ها نشوند و تا عرب در جماعت حضور دارند، صف اول به آنها اختصاص یابد و عجم ها در صف اول قرار نگیرند. (367)

مسجد هر چند واحد اجتماعی كوچك است ، ولی سمبل یك جامعه اسلامی و نمونه عینی حاكمیت ارزش های اسلامی است ، لذا تحقق ارزش هایی از قبیل : تقوا، جهاد، برادری و مساوات و عدالت ، باید از مسجد آغاز شود و این سهم تنها در صورتی عملی است كه امام جماعت از بنده قارون ها و قطب های اقتصادی آزاد باشد. آن كس كه خود طرق رقیت به گردن دارد، چگونه می تواند فضایی آزاد برای رشد و پرورش افراد با شخصیت و عزیز به وجود آورد؟

تعالیم اسلامی به امام مسجد می آموزد كه روی گردانان از برادری و مواسات اسلامی ، عباد الدیناراند و چنین افرادی ، هرگز از عباد الرحمن نخواهند بود؛ به تعبیر شیخ صدوق ، دینار پرستان كه مورد لعن پیامبر قرار گرفته اند، همان كسانی اند كه زكات مال خود را نمی دهند و از مواسات با برادران خود بخل می ورزند، آنان سرسپردگی به پول را به سر سپردگی در پیشگاه حق تعالی ترجیح داده اند. (368)

از آنجا كه سودجویی و منفعت طلبی ، ذهن و فكر سرمایه داران را فرا گرفته است ، اگر به مسجد هم بیایند، آن را شعبه ای از محل كسب خود در می آورند و در مسجد هم فكر و ذكری غیر از دنیا ندارند.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

در آخر الزمان گروهی به مساجد می آیند و در آن حلقه می زنند كه ذكرشان دنیا و محبت آن است ، شما با آنان همنشین نشوید، و البته خدا هم نیازی به آنان ندارد. (369)

شاید آنانی كه در برابر این گروه ، تعظیم می كنند و ایشان را در صدر مسجد مورد احترام قرار می دهند، بر این باورند كه دین خدا نیاز به آنان دارد.

مصیبت بزرگ تر، وقتی است كه عالم دین ، در تعلیم مسائل دینی طرح معارف ، به این گروه گرایش داشته باشد و تنها آنان را لایق درك مطالب بداند.

برخی از عالمان ، علم را برای ثروتمندان و اشراف مطرح می كنند و محرومان را لایق معارف نمی دانند، چنین عالمایی ، در طبقه سوم جهنم اند. (370)

در حالی كه عالم ربانی كه از سرچشمه معارف اهل بیت سیراب شده است در ادعیه خود، مناجات امام سجاد علیه السلام را تكرار می كند كه :

بار خدایا مرا از این گمان كه ناداران ، پست و ثروتمندان با فضیلت اند، ایمن نگهدار.

و اعصمنی من ان اظن بذی عدم خساسة اواظن بصاحب ثروة فضلا .

و چون چنین ظن و گمانی را خطری می بیند كه باید خود را از آن ، ایمن : ساخت لذا علاوه بر دعا، پیوسته مراقبت و هوشیاری دارد كه مبادا به این پرتگاه نزدیك و صاحبان ثروت را دارای امتیاز و برتری بداند، در نتیجه این اندیشه در زندگی اش پدیدار می شود كه صاحبان سرمایه ، برتری ندارند و رفتارش با این طبقه ، به گونه ای است كه این پیام را به دیگران انتقال می دهد كه : من درباره ثروتمندان گمان فضیلت ندارم .

محدودیت سیاسی

با تعریفی كه اسلام از مسجد عرضه می كند، مسجد نمی توان پایگاه سیاسی یك حزب باشد. مسجد از یك سو به خدا و از سوی دیگر به مردم تعلق دارد، از این رو نباید زیر سیطره یك باند سیاسی قرار بگیرد و از آن به صورت مركز فعالیت های تشكیلات گروهی ، استفاده شود.

به علاوه گروه ها و احزاب ، معمولا در جهت تجربه امت و رو در رو قرار دادن گرایش های مختلف عمل می كنند و این خصلت اگر به مسجد سرایت كند، پایگاه وحدت و الفت را به محل اختلاف و تفرقه بدل می سازد، یعنی همان خصوصیتی كه قرآن برای مسجد ضرار بر شمرده است ، مسجدا ضرارا و كفرا و تفریقا بین المؤ منین .

مسجد كه پیوند و ارتباط مسلمانان را استحكام می بخشد، باید به گونه ای عمل كند كه مسلمانان به دیده خانه خود، به آن بنگرند، لذا احزاب گوناگون ، هر چند بر اصول و مبانی اسلامی هم تشكیل شده باشد، نباید مسجد را به كنترل خویش در آورند، زیرا این نكته را درباره دیگر مراكز اجتماع و تشكل امت اسلامی نیز باید مراعات كرد وگرنه چنانكه نماز جمعه به سنگر دفاع از یك جریان سیاسی تبدیل شود و تریبون آن در اختیار یك جناح قرار گیرد، طبعا هواداران جناح های دیگر از آن فاصله خواهند گرفت .

اساسا اجتماعاتی كه در برنامه های اسلامی پیش بینی شده ، از جماعت گرفته تا جمعه و حج به منظور فرو ریختن این گونه مرزها و در هم شكستن این قبیل اختلافات است ؛ ایفای نقش وحدت آفرینی مسجد در گرو آن است به صورت پایگاهی فراجناحی در جامعه اسلامی ، شناخته شود.

سیره پیشوایان معصوم نشان می دهد كه آنان حتی در اوج قدرت و حاكمیت خود، مسجد را در قبضه حكومت قرار نمی دادند تا آنان كه به نظام حاكم بی اعتنا و یا مخالف اند، از حضور در مسجد منعی داشته باشند. سیره امیر المؤ منین در برابر مخالفان مانند خوارج چنان نبود كه آنان از حضور در مسجد، حتی مسجدی كه خود حضرت ، امامت آن را داشت ، ممنوع باشد و حضور در مسجد به پیروان آن حضرت اختصاص یابد، آنان نه تنها از سوی امام بلكه از طرف شیفتگان ولایت نیز كاملا آزاد بودند، حتی اجازه داشتند كه با كمال صراحت اعتراضات خود را در محضر زمامدار مسلمین ، مطرح سازند. آنها گاه پا را فراتر می گذاشتند، زبان به اهانت و ایذا می گشودند، اما هم در برابر اهانت آنان اصحاب خویش را به خویشتنداری فرا می خواند، تا مبادا به سزای جسارتشان كسی متعرض آنان شود؛ شهید مطهری وقتی با عنوان دموكراسی علی به بحث می پردازد، می گوید:

خوارج به مسجد می آمدند و هنگامی سخنرانی و خطا به حضرت علی علیه السلام ایجاد مزاحمت می كردند، روزی امیر المؤ منین بر منبر بود، مردی آمد و سؤ الی كرد: علی علیه السلام بالبداهه پاسخ گفت ، یكی از خارجی ها، از بین مردم فریاد زد: قاتله الله ما افقهه دیگران خواستند متعرضش شوند، امام علی علیه السلام فرمود: رهایش كنید او به من تنها دشنام داد.

خوارج در نماز جماعت به علی علیه السلام اقتدا نمی كردند، زیرا او را كافر می پنداشتند، به مسجد می آمدند اما با علی علیه السلام نماز نمی گذاردند و احیانا او را می آوردند، علی به نماز ایستاده بود، ابن كوا این آیه را بلند به كنایه خواند:

و لقد اءوحی الیك والی الذین من قبلك لئن اءشركت لیحبطن عملك ، حضرت سكوت كرد تا آیه را تمام كند. (371) این گونه برخورد آزاد منشانه از سوی حضرت ، اختصاص به خوارج نداشت ، گروه هایی دیگر نیز در مسجد برای طرح اندیشه ها و افكار خود آزاد بودند، هر چند این قبیل آزادی ها گاه به سوء استفاده افراد نیز منجر می شد تا آنجا كه وقتی امام علیه السلام در مسجد فرمود: سلونی قبل ان تفقدونی ، فردی كه قیافه اش شبیه یهودیان عرب بود، از پای منبر برخاست و گفت : ای كسی كه ندانسته ادعا داری و آنچه را نمی فهمی بر گردن گرفته ای ، می پرسم ، جواب بده . اصحاب حضرت می خواستند معترض شوند و تنبیهش كنند، ولی امام فرمود: رهایش كنید كه با خشونت نمی توان سخن حق را آشكار ساخت . (372)

اشخاص و گروه های قدرت طلب ، چون به منافع آنی خود فكر می كنند از قربانی كردن قداست مسجد به پای اهداف جناحی خود ابایی ندارند و تا آنجا پیش می روند كه خانه خدا، به دفتر گروهشان تبدیل می شود، ولی چنین رویه ای بالمآل به تضعیف پایگاه مسجد می انجامد، زیرا گروه های دیگر را به حساسیت و موضع گیری وا می دارد و چنانچه قدرت مقابله داشته باشند، مسجد را میدان تنازع و تاخت و تاز می سازند و اگر خود را از مقابله با جناح حاكم عاجز ببینند، به طور كلی از مسجد فاصله می گیرند و یا مسجد دیگری را برای فعالیت های گروهی خود، بر می گزینند و البته چنین پیامدهایی به تقویت جایگاه مسجد و تحكیم موقعیت آن در جامعه ، صدمه اساسی وارد می سازد، بخصوص اگر سلطه سیاسی یك جناح به شكل هماهنگ و سازمان یافته و با نام تشكیلات ، در مساجد گوناگون انجام گیرد، آثار منفی آن بیشتر خواهد بود. از عوارض چنین رویه ای ، دوری گزیدن علمایی متعهد و در عین حال مستقل از مسئولیت پذیری در مساجد، و بالا آمدن افراد سفله و كم مایه ، باری به هر جهت و بله قربان گو در قیومیت بر مساجد است ، كه پیامدهای این آفت ، واضح است .

به طور كلی باید گفت : سرنوشت مساجد و هدایت و سامان دهی آنها در توسط مقام ولایت فقیه صورت گیرد و از هر گونه اعمال سلیقه خاص و باندبازی و بدور نگه داشته شود تا به عنوان خانه خدا پایگاه خوبی برای خودسازی و ارتباط بین مردم و رهبری و مردم با مردم باشد.



276-كنزالمعال : ج 7، ص 650، افست هند.

277-همان ماءخذ: ص 659.

278-همان ماءخذ: ص 648.

279-همان ماءخذ: ص 648.

280-سنن اين ماجه : دارالفكر، بيروت ، ج 1، ص 244.

281-كنزالمعال : ج 7، ص 652.

282-قصص / 88.

283-رحمن / 27.

284-كنزالعمال : ص 651.

285-مستدرك الوسائل : طبرسي ، ميرزا حسين نوري ، آل البيت عليهم السلام ، قم ، ج 3، ص 363.

286-كنزالعمال : ج 7، ص 648.

287-مستدرك الوسائل : ج 3، ص 355.

288-همان ماءخذ: ص 361.

289-همان ماءخذ: ص 448.

290-همان ماءخذ، ج 3، ص 362.

291-طلي ، محمد بن حسن ، الاءمالي ، مطبعة النعمان ، نجف اشرف ، ج 1، ص 144، اعلام الساجد باحكام المساجد، چاپ قاهره ، 1410، ص 36، صدوق ، محمد بن علي بن بابويه ، معاني الاخبار، مكتبة الصدق ، تهران ، ص 168.

292-همان ماءخذ.

293-برقي ، ابو جعفر، احمد بن محمد، المحاسن : چاپ محدث ارموي ، ص 55.

294-فيض ، محمد بن مرتضي ، المجحة البيضاء: مكتبة الصدوق ، تهران ، ج 8، ص 103.

295-فيض ، محمد بن مرتضي ، المجحة البيضاء: مكتبة الصدوق ، تهران ، ج 8، ص 103.

296-كنزالمعال : ج 7، ص 655.

297-همان ماءخذ: ص 649.

298-همان ماءخذ: ص 650.

299-زركشي ، محمد بن عبدالله ، اعلام الساجد باحكام المساجد: ص 29، قاهره ، 1410 ه ق .

300-آل عمران / 96.

301-ابن ماجه ، سنن : ج 1، ص 248، حديث ابوذر، بيروت ، دارالفكر.

302-سيد ابراهيم سيد علوي ، مجله مسجد: شماره 13، مقاله ماهيت و رسالت مسجد.

303-اسحاق بن محمد بن همداني ، رفيع الدين ، سيرت رسول الله : ج 1، ص 474 و 475.

304-مجلسي ، محمد باقر، بحار الانوار: ج 21، ص 256، بيروت ، مؤ سسة الوفاء.

305-حر عاملي ، محمد بن حسن ، وسائل : ج 3، ص 510، تهران اسلاميه .

306-همان ماءخذ.

307-بحارالانوار، ج 83، ص 376.

308-طولي ، محمد بن حسن ، التهذيب : ج 3، ص 262، بيروت 1401 ه ق .

309-كنزالعمال : ج 7، ص 653، بيروت ، مؤ سسه الرسالة .

310-وسائل : ج 3، ص 489.

311-كنزالعمال : ج 7، ص 653.

312-توبه / 19.

313-همان ماءخذ: ص 651.

314-الخصال : ص 324، تهران ، 1389 ه ق ، مكتبة الصدوق .

315-الخصال : ص 324، تهران ، 1389 ه ق ، مكتبة الصدوق .

316-توبه / 17.

317-انفال / 34.

318-مجمع البيان : ج 5، ص 13.

319-بقره / 114.

320-همان ماءخذ: ج 1 و 2، ص 190.

321-مغيمة ، محمد جواد، تفسير الكاشف : ج 1، صص 182 و 184، بيروت ، دارالعلم للملايين .

322-بحارالانوار. ج 83، ص 340.

323-سيد قطب ، في ضلال القرآن : ج 1، ص 105، بيروت ، دارالشرق .

324-وسائل الشيعه : ج 3، ص 491.

325-همان ماءخذ.

326-انفال / 24.

327-اعراف / 29.

328-جن / 18.

329-توبه / 28.

330-توبه / 17.

331-توبه / 18.

332-بقره / 114.

333-وسائل الشيعه : ج 4، ص 482.

334-وسائل الشيعه : ج 3، ص 557.

335-آل عمران / 96.

336-توبه / 108.

337-حج / 40.

338-تفسير الميزان : ج 14، ص 385.

339-وسائل الشيعه : ج 4، ص 491.

340-توبه / 28.

341-جواهر الكلام : ج 21، ص 287 و شرح تبصره المتعلمين : ضياء عراقي ، ج 6، ص 472.

342-كتاب الخلاف ، شيخ طوسي ، كتاب اللعان ، مسئله 24.

343-تفسر الميزان : ج 9، ص 229.

344-كتاب الطهاره : شيخ انصاري .

345-منتهي المطلب : علامه حلي ، ص 972.

346-رياض المسائل : سيد علي طباطبائي ، ج 7، ص 488.

347-منتهي المطلب : علامه حلي ، ص 972.

348-تفسير تبيان : شيخ طوسي ، ج 5، ص 201.

349-رياض المسائل : سيد علي طباطبائي ، ج 7، ص 488.

350-جواهر الكلام : ج 21، ص 287.

351-مسالك الافهام : شهيد ثاني ، ج 1، ص 124.

352-منهاج الصالحين : آية الله خوئي ، ج 1، ص 400.

353-بحار الانوار: ج 18، ص 127 و 136.

354-تاريخ طبري : ج 2، ص 188 و 190.

355-همان ماءخذ: ص 193.

356-سيره حلبي : ج 3، ص 239.

357-تاريخ طبري : ج 2، ص 200.

358-مفتاح الكرمه : عاملي ، ج 2، ص 235.

359-همان ماءخذ.

360-نگاه كنيد به بحارالانوار، ج 1، باب 1، ح 4 و 10.

361-همان ماءخذ: ح 13.

362-همان ماءخذ: باب 3، ح 1.

363-همان ماءخذ: ح 3.

364-تفسير مجمع البيان : ج 6، ص 465.

365-تفسير مجمع البيان : ج 4، ص 305.

366-انعام / 52.

367-سفينة البحار: ج 2، ص 165.

368-معاني الاخبار: صدوق ، ص 382.

369-وسائل الشيعه : ج 4، ص 493.

370-خصال : صدوق ، ص 352.

371-جاذبه و دافعه علي عليه السلام ، شهيد مطهري .

372-بحارالانوار: ج 57، ص 232، 336، ج 10، ص 126.